سلامت عاطفی فرزند موضوع پیچیدهتری نسبت به سلامت فيزيكي است. اگر کودک نوپا دارید، به او بیاموزید که احساسات چیست، چگونه احساسات خود را مدیریت کند و چگونه با دیگران همدردی کند. همانطور که فرزندتان بالغ می شود، او را تشویق کنید تا احساسات خود را با شما در میان بگذارد و با کنترل احساسات خود الگوی خوبی باشید. در حالی که باید از ایمنی آنها اطمینان حاصل کنید، استقلال یک جنبه کلیدی سلامت عاطفی است. ممکن است عقبنشینی سخت باشد، اما اجازه دادن به فرزندتان، به تنهایی میتواند به او کمک کند تا به بزرگسالی با اعتماد به نفس و سازگاری تبدیل شود.
روش يك ایجاد یک پیوند قوی
1.به فرزندتان بگویید که دوستش دارید.
صرف نظر از احساساتی که فرزندتان تجربه می کند، مطمئن شوید که به او بگویید دوستش دارید. شنیدن این موضوع برای کودکان مهم است. اینکه چقدر می گویید «دوستت دارم» به خودتان بستگی دارد، اما شنیدن این کلمات برای فرزندتان مهم است.
به عنوان مثال، ممکن است به فرزندتان بگویید که دوستش دارید قبل از اینکه او را در رختخواب بخوابانید، یا ممکن است زمانی که احساس غمگینی یا عصبانیت می کند به او بگویید.
2.هر روز زمانی را برای مکالمات با کیفیت اختصاص دهید.
زمان های خوب برای صحبت ممکن است در راه مدرسه، هنگام صبحانه یا شام یا قبل از خواب باشد. وقتی چت میکنید، بهجای سؤالات عمومی بله یا خیر، از فرزندتان سؤالات خاص درباره روزش بپرسید. در حالی که نمی خواهید به عنوان سرزده ظاهر شوید، سؤالات باز می توانند به انتقال علاقه شما کمک کنند و جرقه گفتگو را برانگیزند.
به عنوان مثال، به جای اینکه بپرسید «روز خوبی داشتید»، بپرسید «جالب ترین چیزی که در مدرسه یاد گرفتید چه بود» یا «امروز چه اتفاق خندهداری افتاد؟»
اگر به طور منظم زمان با کیفیتی را با هم بگذرانید، احتمال بیشتری دارد که فرزندتان به شما اعتماد کند.
اگر فکر می کنید که آنها با مشکلی دست و پنجه نرم می کنند، از فشار آوردن به آنها برای گفتن مشكلشان به شما اجتناب کنید. به جای درخواست، به آنها اجازه دهید بدانند که می توانند به شما اعتماد کنند و بگویید: “خوشحالم که اگر به آن نیاز دارید گوش دهم یا توصیه ای ارائه کنم.” اگر کمی به آنها فضایی بدهید، ممکن است راحتتر در مورد موضوعات دشوار صحبت کنند.
3. تشریفات خانوادگی مانند وعده های غذایی مشترک و گردش های آخر هفته را توسعه دهید.
تشریفات و کارهای روزمره خانوادگی می تواند پیوند شما را مستحکم کند و به کودک شما احساس ثبات بدهد. سعی کنید صبحانه یا شام را هر روز یا هر چند وقت یکبار که برنامه شما اجازه می دهد با هم بخورید. در آخر هفتهها، میتوانید دوچرخهسواری یا پیادهگردی کنید، یا با هم به بازیهای توپ بروید.
در مورد علایق فرزندتان بیاموزید و کارهای مرتبط با آن علایق را با هم انجام دهید. اگر عاشق موسیقی هستند با هم به کنسرت بروید. اگر آنها علاقه زیادی به بیسبال دارند، در صورت امکان به کالج یا بازی های حرفه ای بروید.
به فرزندتان اجازه دهید فعالیت ها را در حد منطقی انتخاب کند. زمانی که به آنها اجازه تصمیم گیری داده می شود، ممکن است بیشتر در مورد گذراندن زمان با کیفیت با هم هیجان زده شوند. به خاطر داشته باشید که این بدان معنا نیست که برای انجام یک فعالیت پرهزینه نیاز به زدن بانک دارید.
4. فرزندتان را تشویق کنید تا در مورد موضوعات دشوار با شما صحبت کند.
شاید راحت تر به نظر برسد که از صحبت در مورد احساسات پیچیده و حوادث استرس زا اجتناب کنید. با این حال، در برابر میل به مسواک زدن موضوعات سخت در زیر فرش مقاومت کنید. اگر فرزندتان با یک کشمکش عاطفی مانند آزار و اذیت یا مرگ در خانواده کنار می آید، به آرامی از او بخواهید تا احساسات خود را با شما در میان بگذارد.
فرض کنید در مدرسه با یکی از همسالان خود مشکل دارند. وقتی آنها را برمیدارید و گوشهگیر به نظر میرسند، بپرسید: «آیا سام باز هم چیزهای بدی به شما گفت؟ آیا می خواهید در مورد آن صحبت کنید؟ می دانید، صحبت در مورد احساسات خود به جای محو کردن آنها ممکن است به شما کمک کند احساس بهتری داشته باشید.
کودک شما ممکن است از بحث در مورد احساسات خود خجالت بكشد یا کلماتی برای گفتن داستان خود نداشته باشد. گفتن: “به نظر می رسد غمگین به نظر می رسد” یا پرسیدن “آیا این باعث عصبانیت شما شد” می تواند به آنها کمک کند تا یاد بگیرند که چگونه احساسات خود را درک کرده و ابراز کنند.
5.اگر نمی خواهند به شما اعتماد کنند، به آنها کمک کنید تا یک خروجی پیدا کنند.
ممکن است پیوند قوی داشته باشید، اما همیشه آسان نیست که چیزها را با والدین به اشتراک بگذارید. اگر میدانید چیزی در ذهن آنهاست و به شما نمي گويند ، آنها را تشویق کنید که وقت خود را با یک عزیز مورد اعتماد بگذرانند. برای مثال، ممکن است راحتتر به عمه، عمو، پدربزرگ و مادربزرگ یا دوست نزدیک خانواده اعتماد کنند.
اگر فرزندتان نمی خواهد با شما صحبت کند، آن را شخصی نگیرید. این که آیا آنها مورد آزار و اذیت قرار می گیرند یا با نمرات خود مشکل دارند، بحث در مورد برخی از موضوعات با والدین دشوار است. آنها بهتر است با شخص دیگری صحبت کنند تا اینکه احساسات خود را کمرنگ کنند.
اگر آنها با یک عزیز مورد اعتماد صحبت می کنند، بهتر است به حریم خصوصی آنها احترام بگذارید. اگر آنها در خطر نیستند یا قانون را زیر پا نمی گذارند، رعایت مرزهای آنها سالم ترین گزینه است.
روش دوم آموزش احساسات به کودکان
1.به احساسات کودک نوپا یا پیش دبستانی خود برچسب بزنید.
هنگامی که کودک شما برای اولین بار شروع به یادگیری صحبت کرد، شروع به آموزش احساسات اولیه مانند شادی، غم، عصبانیت و ترس به او کنید. کتابهای کودکان، نقاشیهایی از چهرههای خندان یا غمگین، و ایجاد حالتهای اغراقآمیز صورت، راههای بسیار خوبی برای آموزش به کودکان شما هستند که چگونه احساسات را تشخیص دهند.
به عنوان مثال، به یک نقاشی اشاره کنید و بگویید” پيشي یک جایزه برد و خوشحال است” یا بپرسید: “به نظر شما این صورت چه معنایی دارد؟”
آهنگها و بازیهایی مانند «وقتی خوشحالی و این را میدانی، دست بزن» میتواند به آنها کمک کند تا اعمال را با احساسات مرتبط کنند.
علاوه بر کمک به آنها در شناخت احساسات دیگران، از فرزند خود بپرسید که چگونه ممکن است به یک شخصیت غمگین یا عصبانی کمک کند. مثلاً بپرسید: «کیتی اسباب بازی های سگ را گرفت و سگ غمگین است. چگونه می توانیم به سگ کمک کنیم تا احساس بهتری داشته باشد؟»
2. احساسات کودک خود را در هنگام ناراحتی بپذیرید.
کودکان خردسال زمانی که احساساتی را تجربه می کنند که نمی توانند با کلمات بیان کنند، عصبانی می شوند. به جای اینکه فقط به کودک خود بگویید که وقتی ناراحت است ساکت باشد، به او کمک کنید از کلماتش استفاده کند. به آنها بگویید که می خواهید کمک کنید، اما به آنها یادآوری کنید که تنها در صورتی می توانید آنها را درک کنید که از صدای زیبای خود استفاده کنند.
مقاله مرتبط: آموزش مهارت های اجتماعی برای کودکان
اگر کودک شما گریه میکند چون اسباببازی میخواهد، بگویید: «میدانم که غمگینی چون اسباببازی میخواهی، و من میخواهم کمک کنم. شاید اگر از صدای خوب خود استفاده کنید، بتوانیم یک بازی سرگرم کننده برای بازی پیدا کنیم.”
اطمینان حاصل کنید که به کودک خود آموزش دهید که مکان های مناسب و مکان های نامناسب برای نمایش احساسات وجود دارد. به عنوان مثال، برای کودک شما نامناسب است که در یک مکان عمومی عصبانی شود. بگذارید بدانند که اگر احساس عصبانیت می کنند، باید این را به شما بگویند.
3. از فرزندان خود بخواهید در مورد احساسات خود صحبت کنند.
برای پایه گذاری صحبت در مورد احساسات در دوران جوانی، از کودک خود بپرسید که در موقعیت های مختلف چه احساسی دارد. در مورد روز آنها در پیش دبستانی یا کلاس بحث کنید و سؤالاتی مانند “وقتی لي لي اسباب بازی شما را گرفت چه احساسی داشتید؟” همانطور که آنها بزرگ می شوند، در طول دوران راهنمایی و نوجوانی به آنها یادآوری کنید که همیشه می توانند به شما مراجعه کنند و از شما درخواست مشاوره کنند.
صرف نظر از سن آنها، به یاد داشته باشید که همیشه در طول مکالمات به کودک خود توجه کامل داشته باشید. هنگامی که آنها در مورد احساسات خود به شما می گویند، با تلفن خود بازی نکنید و به ایمیل ها پاسخ ندهید.
گاهی اوقات، ممکن است لازم باشد در مقابل میل به سرزنش یا سخنرانی مقاومت کنید. به عنوان مثال، فرض کنید کودک شما در هنگام شام نگرش بدی دارد. به جای سرزنش آنها به خاطر سرحال نبودن، سعی کنید دلیل ناراحتی آنها را بپرسید. در صورت لزوم آنها را دلداری دهید و تاکید کنید که بهتر است به جای نگه داشتن آنها سر ميز و اذيت كردنشان در مورد احساسات صحبت کنید.
4. با تنظیم احساسات خود الگوی خوبی باشيد.
کودکان در هر سنی به والدین خود نگاه می کنند، بنابراین خودکنترلی را برای فرزندان خود الگو کنید. از عصبي نفس كشيدن، کوبیدن درها، پرتاب اشیا و سایر رفتارهای خصمانه خودداری کنید. اگر شما و همسر یا والدینتان در مقابل فرزندانتان اختلاف نظر دارید، آرام باشید و به جای فریاد زدن و فحش دادن، آن را در خلوت حل کنید. تنظیم احساسات به این معنی نیست که باید مانند یک ربات در مقابل فرزندانتان رفتار کنید. بیان احساسات در مقابل آنها خوب است، چه خوشحال و چه ناراحت.
با این حال، باید کنترل خود را در لحظه نشان دهید، مثلاً با نفسهای عمیق یا شمردن تا 10. در درازمدت، میتوانید با ورزش، گوش دادن به موسیقی یا نوشتن، بخار را از بین ببرید.
اگر زمانی که شما در حال کار برای آرام کردن خود هستید، فرزندانتان در اطراف هستند، برای آنها توضیح دهید که چه کار می کنید. چیزی شبیه این بگویید: “مامان روز بدی در محل کار داشت، بنابراین او چند نفس عمیق می کشد تا احساسات جنون آمیز از بین برود.” سپس، نفس عمیق بکشید و به کودک خود بگویید که چه زمانی احساس بهتری دارید.
5. وقتی كودكتان دیگران را آزار می دهد، مسئولیت پذیری و همدلی را به او آموزش دهید.
اگر فرزندتان بد رفتاری کرد، از فرصت استفاده کنید و به او آموزش دهید که چگونه جبران کند. به ویژه مهم است که به کودکان کوچکتر آموزش دهیم که چگونه با دیگران همدردی کنند. اگر کودک نوپا یا پیش دبستانی دارید، به آنها کمک کنید تا بفهمند که چگونه اعمال آنها بر احساسات دیگران تأثیر می گذارد.
اگر کودک شما یک اسباب بازی دزدید، به او توضیح دهید که اقدامات او عواقبی دارد و باید بگوید که متاسف است. بپرسید: «اگر کسی اسباب بازی شما را بگیرد چه احساسی خواهید داشت؟ غمگین نمیشی؟ این حسی بود که به سام دادی.»
وقتی کودکی دیگری را آزار می دهد، مطمئن شوید که به کسی که آسیب دیده است محبت زیادی نشان دهید. بگویید: «اوه، خیلی متاسفم که لي لي اسباب بازی شما را گرفت! این كار خوبي نبود، و می دانم که شما را بسیار ناراحت می کند.» الگوبرداری از همدلی می تواند به کودک کمک کند تا بفهمد که نباید دیگران را آزار دهد.
روش سوم به کودکان خود کمک کنید تا با احساسات کنار بیایند
1.توضیح دهید که اشکالی ندارد که احساسات منفی را تجربه کنید.
به فرزندان خود بگویید که پذیرش احساساتی مانند خشم، غم و اندوه، ناامیدی و حسادت مهم است. همه آنها را تجربه می کنند، بنابراین نباید سعی کنند آنها را دفن کنند یا وانمود کنند که وجود ندارند. اگرچه احساسات منفی طبیعی هستند، اما روشن کنید که اجازه دادن به خودمان برای احساس کردن آنها به این معنا نیست که باید به آنها اجازه دهیم رفتارمان را کنترل کنند.
بگویید، اشکالی ندارد که احساس عصبانیت یا خشم کنید. همه عصبانی می شوند. اما شکستن چیزها، ضربه زدن به دیگران، یا نام بردن از دیگران ايراد دارد.» به کودک خود یادآوری کنید که احساسات او را کنترل نمی کند. آنها احساسات خود را کنترل می کنند و می توانند به روش های مثبت به آنها پاسخ دهند.
میتوانید با آموزش اینکه چگونه این احساسات باعث ایجاد احساس فیزیکی در او شود، به فرزندتان کمک کنید تا یاد بگیرد که چگونه احساسات خود را نامگذاری کند، مانند گره کردن مشتهایش در صورت عصبانیت یا سنگینی در قفسه سینه در هنگام غمگینی.
هنگام صحبت با فرزندانتان در مورد احساسات، حتما از کلمات ساده برای توصیف احساسات استفاده کنید. از کلمات خوشحال، دیوانه، ترسیده و غمگین استفاده کنید.
2.به آنها بیاموزید که چگونه در هنگام عصبانیت خود را آرام کنند.
برای کودک کوچکتر خود ابزارهای مقابله ای فراهم کنید و همچنان که به بلوغ می رسند به تقویت این ابزارها ادامه دهید. راههای مقابله با عصبانیت یا ناامیدی شامل نفسهای عمیق، شمردن تا 10 و ترسیم تصویری از ناامیدی آنهاست.
به فرزندتان بگویید: «وقتی عصبانی هستید، مهم است که کنترل اعمال خود را حفظ کنید. به جای فریاد زدن یا زدن ديگران، میتوانیم نفس عمیق بکشیم تا آرام شویم، آهنگی بخوانیم یا تصویری از دلیل عصبانیتمان بکشیم.»
اگر کودک شما عصبانی رفتار می کند، از او بپرسید که در کجای بدن خود این احساسات را احساس می کند. سپس، به آنها پیشنهاد دهید که به بالشی ضربه بزنند و برای ابراز احساسات دیوانه وار خود صدا ایجاد کنند. در یک نقطه خاص، کودک شما ممکن است شروع به خندیدن کند و به نظر می رسد که احساس بهتری دارد. از آنها بپرسید که احساسات دیوانه وار کجا رفتند تا آنها را در حل مسئله در مورد ابراز احساساتشان درگیر کند.
3. راه های سالم برای ابراز ناراحتی پیشنهاد کنید.
بگذارید فرزندانتان بدانند که غم و اندوه نیز مانند همه احساسات به مرور زمان از بین می رود. توضیح دهید که اجازه دادن به خود برای تجربه غم سالم تر از تظاهر به عدم وجود آن است. به آنها بگویید که گریه کردن، صحبت کردن در مورد دلیل غمگینی و انجام فعالیت های آرامش بخش می تواند به آنها کمک کند احساس بهتری داشته باشند.
بگویید: «اشکال ندارد وقتی غمگین هستید گریه کنید. این کمک می کند تا احساسات غمگین را از بین ببرید. اگر به آغوشی نیاز دارید، از كسي بخواهيد. صحبت در مورد دلیل غمگینی با کسی که به شما اهمیت می دهد می تواند به شما کمک کند احساس بهتری داشته باشید. اما، اگر میخواهید تنها باشید و به موسیقی گوش دهید، اشکالی ندارد.»
غم و اندوه و از دست دادن می تواند احساسات دشواری برای کودکان باشد. اگر حیوان خانگی بمیرد یا یکی از اقوام از دنیا برود، کشیدن نقاشی، نگاه کردن به عکسها، ایجاد دفترچه یادداشت، ساختن یادبود و گفتن داستان راههای مفیدی برای غم و اندوه است.
سعی کنید فیلم Inside Out را براي کودک خود نشان دهید و از آن به عنوان راهی برای صحبت با کودک خود در مورد احساسات استفاده کنید و توضیح دهید که چگونه این احساسات از نظر فیزیکی بر او تأثیر می گذارد.
4.آنها را تشویق کنید تا زمانی که استرس دارند یا نگران هستند راه حلی بیابند.
از تست های ریاضی گرفته تا دوست یابی، بچه بودن می تواند استرس زا باشد. به کودک خود اطمینان دهید که استرس و نگرانی طبیعی است. به جای اینکه اجازه دهید استرس و نگرانی بر آنها غلبه کند، به آنها بیاموزید که چگونه برای چالش هایی که با آن روبرو هستند راه حل ارائه دهند.
توصیه هایی مانند این را ارائه دهید: «گاهی مشکلات به نظر طاقت فرسا می رسند، اما بسیاری از چالش ها موقتی و قابل حل هستند. زمانی که موقعیتی برای کنترل آن خیلی بزرگ به نظر می رسد، آن را به مراحل کوچک و قابل انجام تقسیم کنید. به خود یادآوری کنید، “من می توانم این کار را انجام دهم”.
به آنها اطمینان دهید که «من هم همیشه براي كمك به شما اینجا هستم. وقتی در موقعیت سختی قرار گرفتید و نمی دانید چه کاری باید انجام دهید، به سراغ من بیایید. ما می توانیم با هم راه حلی پیدا کنیم.»
سعی کنید در مقابل اصرارها مقاومت کنید تا مشکلات فرزندتان را برای آنها حل کنید. وقتی به کمک نیاز دارند، به جای راه حل دادن به آنها، با آنها راه حل پیدا کنید. تشویق فرزندتان به حل مشکلات به طور مستقل می تواند به رشد انعطاف پذیری عاطفی او کمک کند. به این ترتیب، به عنوان بزرگسالان، ابزارهای مورد نیاز برای مدیریت خشم، ناامیدی، نگرانی و سایر احساسات شدید را خواهند داشت.
همچنین ممکن است بخواهید به کودک خود نحوه استفاده از تمرین زمینی مانند تمرین 5-4-3-2-1 را آموزش دهید. از فرزندتان بخواهید 5 چیز را که می تواند ببیند، 4 چیز را که می تواند لمس کند، 3 چیز را که می تواند بشنود، 2 چیز را که می تواند بو کند و 1 چیز خوب را نام ببرد. بعد از اینکه فرزندتان آرام شد، می توانید در مورد احساساتش با او صحبت کنید.
5.مراقب علائم استرس در کودک خود باشید.
کودک شما ممکن است متوجه نشود که احساس استرس می کند، بنابراین مطمئن شوید که مراقب آن هستید. سپس، می توانید به کودک خود یاد دهید که چگونه این علائم را تشخیص دهد. برخی از علائم فیزیکی رایج استرس عبارتند از:
گریه کردن یا به ظاهر بد خلقی
رفتار چسبیده یا ترسیده
زیاد خوابیدن یا کم خوابی
پرخوری یا کم خوری
اجتناب از والدین و/یا دوستان
نشان دادن خصومت نسبت به بزرگسالان و سایر کودکان
ابراز نگرانی یا شکایت بیش از حد معمول
روش
4. متعادل کردن مرزها و آزادی
1.به کودک خود کمک کنید تا یاد بگیرد. چگونه وظایف خود را انجام دهد تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهد. اعتماد به نفس پایه و اساس تاب آوری است که توانایی مقابله با چالش های زندگی است. یک فرد مستقل و با اعتماد به نفس می تواند احساسات خود را مدیریت کرده و از پس مشکلات برآید. هر چه زودتر، شروع به آموزش مهارت ها و کارهای متناسب با سن آنها کنید.
به عنوان مثال، به کودک پیش دبستانی خود بیاموزید که چگونه بند کفش هایش را ببندد و لباس هایش را انتخاب کند، به دانش آموز راهنمایی خود اجازه دهید در آشپزخانه کمک کند و به نوجوان خود نحوه رانندگی را آموزش دهید. به نوجوان خود اجازه دهید در مورد چگونگی و زمان انجام وظایف، مانند انجام تکالیف، بیرون آوردن سطل زباله، یا تمیز کردن اتاق خود، نظر داشته باشد.
اعتماد به نفس و انعطاف پذیری جنبه های کلیدی سلامت عاطفی هستند. هنگامی که یک فرد مستقل و مطمئن با یک مبارزه روبرو می شود، به احتمال زیاد به جای اینکه اجازه دهد ترس، عصبانیت یا غم بر او غلبه کند، استقامت می کند.
به خاطر داشته باشید که این بدان معنا نیست که شما نباید به کودک خود نظارت داشته باشید یا او را در معرض خطر قرار دهید. به عنوان مثال، اگر کودک مهدکودکي شما در آشپزخانه به شما کمک می کند، به او اجازه ندهید از یک شی تیز استفاده کند یا اجاق گاز را لمس کند.
2.به خودت احترام بگذار
به مرزهای شخصی فرزندتان احترام بگذارید. فرزند شما به میزان فزاینده ای از حریم خصوصی، آزادی و استقلال در دوران بلوغ نیاز دارد. احترام به این نیازها می تواند به فرزند شما بیاموزد که حد و مرزهای خود را تعیین و اجرا کند و به مرزهای دیگران احترام بگذارد.
احترام به خود و احترام به دیگران از مهارت های زندگی ارزشمند هستند. یک فرد سالم از نظر عاطفی مرزها را اعمال می کند و اجازه نمی دهد دیگران از احساسات آنها سوء استفاده کنند. آنها همچنین می دانند که اعمالشان بر احساسات دیگران تأثیر می گذارد.
به عنوان مثال، اگر فرزند خردسال شما نمی خواهد غلغلک داده شود، به خواسته های او احترام بگذارید. نوجوان شما این حق را دارد که از شما بخواهد قبل از ورود به اتاقش در بزنید. به مرزهای آنها احترام بگذارید، مگر اینکه مشکوک باشید که آنها در خطر هستند یا اعتماد شما را نقض می کنند.
3.برای تنظیم قوانین منصفانه و منسجم با همسرتان مشترک کار کنید.
اطمینان حاصل کنید که شما و همسرتان همسو با نظم و انضباط هستید. کودکان بیشتر به قوانینی که قابل پیش بینی و سازگار هستند احترام می گذارند. زمانی که قوانین ناسازگار یا نامعقول هستند، بچه ها بیشتر عصبانی می شوند و قدرت را پس می زنند.
برای مثال، فرض کنید شب کار می کنید و همسرتان به فرزندتان اجازه می دهد ساعت ها قبل از خوابش بیدار بماند و برنامه های تلویزیونی نامناسب را تماشا کند. به همسرتان بگویید: «ما باید با هم رفتار کنیم. اگر قوانین مشابهی را اجرا نکنیم، فرزندمان به اختیارات ما احترام نخواهد گذاشت.»
اگر شما و همسرتان در مورد تربيت فرزندتان هم نظر نیستید، سعی کنید قوانین و عواقب یکسانی را در هر دو خانواده خود ایجاد کنید. این انتظارات ثابت و قابل پیش بینی را برای فرزند شما ایجاد می کند و به جلوگیری از وضعیتی که یکی از والدین نسبت به دیگری نرم تر است کمک می کند.
4. زمان استفاده فرزندتان از رايانه، بازي هاي ويدئويي و موبايل را محدود کنید.
تلفنها، رایانهها و بازیهای ویدیویی میتوانند زمان با کیفیت خانواده، تکالیف مدرسه، خواب و فعالیتهای فوق برنامه را کاهش دهند. علاوه بر این، قلدری سایبری در رسانه های اجتماعی گسترده است و تبلیغات، برنامه های تلویزیونی و فیلم ها مملو از استانداردهای زیبایی و سبک زندگی غیرواقعی است. سعی کنید زمان استفاده از صفحه نمایش را به 2 ساعت در روز یا کمتر محدود کنید، مناطق عاری از تلفن را تعیین کنید و از نگه داشتن رایانه یا تلویزیون در اتاق کودک خودداری کنید.
این قانون را در نظر بگیرید که فرزندتان مجبور است تلفن خود را به جای بردن به رختخواب در یک مکان مشترک در طول شب نگه دارد. در طول وعده های غذایی خانواده، قانون عدم تلفن را تعیین کنید. زمان بیشتر برای برقراری ارتباط با کیفیت می تواند فرزند شما را تشویق کند تا در مورد احساسات خود با شما صحبت کند.
حتما قوانین زمان صفحه نمایش خود را رعایت کنید. هنگام شام با تلفن خود بازی نکنید و در حالی که فرزندتان در مورد روز خود به شما می گوید پیامی ارسال نکنید.
به خاطر داشته باشید که قوانین سختگیرانه می تواند باعث شود فرزند شما در مدرسه احساس طرد شدن کند. صحبت با معلمان یا والدین دوستانشان در مورد دستورالعمل های کلی برای استفاده از تلفن های همراه و رسانه های اجتماعی ممکن است مفید باشد.
5. عواقب معقول مربوط به یک قانون شکسته را ارائه دهید.
پیامدهای طبیعی، یا نتایج مستقیم بدرفتاری، ابزار آموزشی عالی هستند. وقتی قانون شکنی منجر به یک پیامد طبیعی نمی شود، مجازاتی را در نظر بگیرید که مربوط به رفتار است. از سوی دیگر، پیامدهای نامعقول می تواند منجر به سوء مدیریت عاطفی شود، از جمله طغیان خشم، رنجش و تحقیر قدرت.
به عنوان مثال، اگر آنها تمرین را کنار گذاشتند تا با دوستان خود بنشینند، نتیجه طبیعی این است که از تیم اخراج می شوند.
اگر کودک پیش دبستانی شما دیوارها را رنگ می کند، او را مجبور کنید آن را تمیز کند و مداد رنگی هایش را برای بقیه روز بردارید. اگر نوجوان شما از قوانين ساعت منع رفت و آمد خانه شما پيروي نكرد، به او را برای یک آخر هفته اجازه بيرون رفتن ندهيد. یا یک ساعت زودتر منع رفت و آمد تعیین کنید.
هدف شما باید اصلاح رفتار باشد، نه تخلیه ناامیدی. فریاد زدن بر سر آنها یا صدور مجازات سختی که به قانون شکسته مربوط نیست، ابزار آموزشی موثری نیستند.
6.به فرزندتان یاد بدهید که از خودش خوب مراقبت کند.
خودمراقبتی بخش مهمی از بهزیستی عاطفی است، بنابراین مطمئن شوید که این موضوع را با فرزندتان در میان بگذارید و خودمراقبتی خوبی را برای او الگو کنید. بگذارید بدانند که برایشان مهم است که برای تمرین مراقبت از خود وقت بگذارند.
به عنوان مثال، میتوانید با مانیکور کردن خود یا حمام طولانی هفتهای یک بار، مراقبت از خود را مدل کنید. به کودک خود اجازه دهید بداند که می تواند از این طریق نیز زمانی را به مراقبت از خود اختصاص دهد.
خودمراقبتی ممکن است شامل وقت گذاشتن برای یک سرگرمی مورد علاقه، مانند مطالعه، بافتنی، یا پیاده روی باشد.